شمس و الشموس
وقتی بساط گریه محیا نمیشود
وقتی ک بغض بین گلو جا نمیشود
وقتی تمام شب به در خانه کریم
در میزند گدا و در وا نمیشود
وقتی پس از معاینه ها گویدت طبیب
این قلب مرده است مداوا نمیشود
یک راه مانده بهر تو ان هم زیارت است
مشهد برو ک کارتو اینجا نمیشود